محیامحیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

محيا نبض زندگيمون

سفر مشهد مقدس اقا جون ومامان جون عزيزمون

1394/9/9 17:47
نویسنده : مامان محيا
152 بازدید
اشتراک گذاری

اقاجون ومامانجون تصميم داشتن برن مشهدآرام اولش ميخواستن 28 ماه صفر برن ولي بعد از بررسي وقتي كه هممون گفتيم كه تو اون تاريخ مشهد شلوغه ونميتونيد درست وحسابي زيارت كنيد اونا هم قبول كردن وقرار شد بعد از ماه صفر تشريف ببرن چشمک

پنجم اذر ماه واسه من پيامك تبليغاتي اومد تورهوايي مشهد با سه شب اقامت در هتل سه ستاره ....

ماهم (من وخاله جون )به مامان جون اينا گفتيم كه با هواپيما برن تا هم راحت باشن واذيت نشن هم زود برگردن تا ما هم زياد دلمون واسشون تنگ نشه بعد از مذاكره دونفره مامان جون واقاجون تصميم گرفتن تا باهمون تور (اژانس هوايي تك ستاره) برن آرام

ما هم همون روز رفتيم وثبت نامشون كرديم قرارشد شنبه صبح ساعت هفت فرودگاه باشنمحبت

ما هم ميخواستيم بريم فرودگاه واسه بدرقشون ولي چون تو سرما خوردگي شديدي گرفته بودي نتونستيم بريم وتلفني باهاشون خداحافظي كرديمغمگین

من واسه اينكه مامان جون واقا جون نگران نشن بهشون نگفتم كه تو مريضي الكي  گفتم خواب مونديمخواب

ولي بعد از يه روز خودشون متوجه شده بودن كه تو مريضي اخه هر جا ميرفتن تو فورا بهشون زنگ ميزدي وازشون ميپرسيدي كه چي برات خريدن حتي نميذاشتي درست وحسابي به مقصد برسنخندونکزبان

ولي اينبار كه سرما خورده بودي اصلا يادت نميومد كه رفتن مشهد هر وقت هم من ازت ميخواستم كه باهاشون حرف بزني تو راضي نبودي واسههمين مامكان جون واقاجونم زنگ زدن خونمون وگفتن چرا محيا به ما زنگ نزده ونگفته چي بخريم سوال

اولش فكر كرده بودن كه من نميذارم تو ازشون بپرسي وكلي تلفني بهم اعتراض كردن واسه همين منم راستشو گفتم گفتم كه مريضي واصلا حال نداري كه باهاشون حرف بزني اونا هم كلي ناراحت شدنغمگینغمناک

مامان جون ميگفت وقتي تلفني بامن حرف ميزدن تازه از حرم رسيده بودن هتل وقتي اقاجون ميشنوه كه حال نوه گلش اينقدر بده كه نميتونه باهاشون حرف بزنه ديگه لباساشو در نميياره وبه مامان جون ميگه تو برو پايين شامتو بخور من برميگردم حرم تاواسه محيا جونم دعا كنم تا حالش  زود خوب بشه محبت مامان جون هم ميگه منم ميام حرم وشام نميخورم  ميگه كلي تو حرم گريه كرديم وواسه محيا دعا كرديم (مامان جون واقاجون عزيزم دوستتون دارم اميدوارم بتونم زحمتاتون جبران كنم )بوس

ظهر نهم ابانماه روز سهشنبه مامان جون اينا رسيدن خونه بوس

واينم سوغاتي دخملك گلم

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان ارميا
18 آذر 94 10:33
تولد تولد تولدت مبارككككككككككككك