محیامحیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

محيا نبض زندگيمون

13 ابان نود وچهار

1394/9/9 17:45
نویسنده : مامان محيا
139 بازدید
اشتراک گذاری

تقريبا يه ماه از مدرسه رو پشت سر گذاشتيم تو اين يه ماه دخملك گلمون چند تا حرف از حروف الفبا ياد گرفته (ا ب س م د و حركت فتحه )بوس

اول ابانماه كه شد من همش تو ذهنم واسه سيزده ابانماه كه روز دانش اموز برنامه ميريختم اخه امسال اولين روز دانش اموز دخملكم وميخوام بدوني كه مامان وبابايي ازين كه تو دانش اموز شدي خيلي خوشحالن وكلي اهميت قائلندآرام

واسه همين روز دانش اموز كه شد وبابايي تورو برد مدرسه منم دست به كار شدم ويه كيك خوشگل (كه روش هم نوشته بودم محيا جان روزت مبارك )برات پختم خندونک

بعد با نازنين رفتيم بازار چند تا كادوي كوچولو برات خريديم وتو خونه قايمشون كرديم تا عصر بعد از اومدن بابايي از سر كار جشن كوچيك چهار نفريمونو بگيريم نا گفته نمونه كه عصر مامان جون واقاجون اومدن خونمون براي نوه دانش اموزشون كادو اوردن محبتما واقعا انتظار نداشتيم وغافلگير شديم مخصوصا تو تعجببغل

(اقا جون ومامان جون عزيزم از ته قلبم دوستون دارم ايشاله سايتون هميشه بالاي سرمون باشه)

بعد از اومدن بابايي از سر كار مامان جون واقا جون رفتن خونشون هر قدر اصرار كرديم نموندن كه تو جشن كوچيك ما باشن بابا كادوتو اورد بعد من وبعد نازنين كه عكساشو برات ميذارم خنده

تو خيلي خوشحال بودي وهمش ميخنديدي بعد از اينكه مراسم كوچيكمون تموم شد وميخواستيم بخوابيم تو ازم پرسيدي كه مامان من سال بعد هم ميرم مدرسه ؟منم گفتم بله ايشاله ميري مونده بودم كه چرا اين سوال كرديمتفکر بعدش گفتي مامان براي سال بعد روز دانش اموز برام چي ميخري؟تعجب

منم هر چقدر تلاش كردم نتونستم جلوي خندمو بگيرم كلي خنديدمخندهتو اولش از خنده هاي من وبابا عصباني شديعصبانیولي يهو خودت هم زدي زير خنده وكلي خنديديقه قهه

بعدش هم كلا يادت رفت كه يه چند لحظه پيش ازم سوال كردي منم ديگه به روي خودم نياوردمخندونک

وحالا عكساي دخملك گلمون

وکادوهای دخملک دانش اموز ما

 

 

9

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)