13 ابان نود وچهار
تقريبا يه ماه از مدرسه رو پشت سر گذاشتيم تو اين يه ماه دخملك گلمون چند تا حرف از حروف الفبا ياد گرفته (ا ب س م د و حركت فتحه )
اول ابانماه كه شد من همش تو ذهنم واسه سيزده ابانماه كه روز دانش اموز برنامه ميريختم اخه امسال اولين روز دانش اموز دخملكم وميخوام بدوني كه مامان وبابايي ازين كه تو دانش اموز شدي خيلي خوشحالن وكلي اهميت قائلند
واسه همين روز دانش اموز كه شد وبابايي تورو برد مدرسه منم دست به كار شدم ويه كيك خوشگل (كه روش هم نوشته بودم محيا جان روزت مبارك )برات پختم
بعد با نازنين رفتيم بازار چند تا كادوي كوچولو برات خريديم وتو خونه قايمشون كرديم تا عصر بعد از اومدن بابايي از سر كار جشن كوچيك چهار نفريمونو بگيريم نا گفته نمونه كه عصر مامان جون واقاجون اومدن خونمون براي نوه دانش اموزشون كادو اوردن ما واقعا انتظار نداشتيم وغافلگير شديم مخصوصا تو
(اقا جون ومامان جون عزيزم از ته قلبم دوستون دارم ايشاله سايتون هميشه بالاي سرمون باشه)
بعد از اومدن بابايي از سر كار مامان جون واقا جون رفتن خونشون هر قدر اصرار كرديم نموندن كه تو جشن كوچيك ما باشن بابا كادوتو اورد بعد من وبعد نازنين كه عكساشو برات ميذارم
تو خيلي خوشحال بودي وهمش ميخنديدي بعد از اينكه مراسم كوچيكمون تموم شد وميخواستيم بخوابيم تو ازم پرسيدي كه مامان من سال بعد هم ميرم مدرسه ؟منم گفتم بله ايشاله ميري مونده بودم كه چرا اين سوال كردي بعدش گفتي مامان براي سال بعد روز دانش اموز برام چي ميخري؟
منم هر چقدر تلاش كردم نتونستم جلوي خندمو بگيرم كلي خنديدمتو اولش از خنده هاي من وبابا عصباني شديولي يهو خودت هم زدي زير خنده وكلي خنديدي
بعدش هم كلا يادت رفت كه يه چند لحظه پيش ازم سوال كردي منم ديگه به روي خودم نياوردم
وحالا عكساي دخملك گلمون
وکادوهای دخملک دانش اموز ما
9