محیامحیا، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

محيا نبض زندگيمون

سفر شمال دخملکای شیرین مامانی وبابایی

1394/8/20 15:48
نویسنده : مامان محيا
64 بازدید
اشتراک گذاری

اوايل شهريور ماه سال نود وسه بابايي تصميم گرفت كه ما رو ببره شمال ...

قبل بدنيا اومدن نازنين يه بار رفته بوديم شمال ولي ما فكر ميكرديم تو يادت رفته كه شمال چه جور جايي همين كه بابايي بهت گفت ميخوام ببرمتون شمال تو كلي ذوق كردي وگفتي يعني ميخوايم بريم دريا ....من وبابايي خيلي تعجب كرديم تعجبتو يادت بود  وما ازاينكه دختر باهوشي داريم خيلي خوشحال شديمخندهراضی

(ومن در دلم از خداي مهربان بخاطر هديه زيبايش تشكر كردم)

مامان جون (مامان بابايي)هم با ما اومد وما به شمال رفتيم

خيلي بهمون خوش گذشت كه شاهدش هم عكسايي كه برات ميذارم

به خيلي جاها رفتيم وكلي سوغاتي و وسايل خريديمآرام

به نمك ابرود رفتيم واونجا به تله كابين سوار شديم اولين بارمون بود كه تله كابين سوار شده بوديم تو كلي ذوق كرده بوديعینک وقتي رسيديم بالاي كوه ديديم چه جاي با صفايي......به سفارش مامان جون (مامان بابايي)ناهار همون جا توي رستوران جنگلي ميل كرديم تو از بس محو تماشا بودي كه ما هر چقدر غذا به تو ميداديم تو هم ميخوردي هیس خودت هم متوجه نبودي كه داري غذا ميخوري اخه دخملكم تو غذا خوردن خيلي مامانش اذيت ميكنهعصبانیواسه همين هممون خوشحال بوديم كه محيا خانم حسابي غذا خورد چشمک

و حالا عكساي دخملكمون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)