محیامحیا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

محيا نبض زندگيمون

مشرف شدن اقاجون ومامان جون به مكه

1394/9/8 21:50
نویسنده : مامان محيا
125 بازدید
اشتراک گذاری

ابانماه سال نود وسه بود كه از همسايمون شنيدم كه هر كس به سفر مكه ثبت نام كردن بدون نوبت اعزام ميشن همون روز تصميم گرفتم كه يه روز برم سازمان حج وزيارت اما مامان جون اينا ميگفتن كه نه بابا اين خبرا نيست اينا شايعه است ......بالاخره يكم اذر ماه من موفق شدم و نازنين گذاشتيم پيش مامان جون و دوتايي باهم رفتيم سازمان...

وقتي فيش ثبت نام نشونشون دادم گفتن بله مبريم ولي شما دير اومدين وفكر نكنم جاي خالي تو كاروانهامون باشهغمگینغمناک

ولي ما نااميد نشديم و حي اصرار كرديم كه يه زنگي به كاروانهاتون بزنيد شايد جاي خالي داشته باشنگریه اونا هم چاره رو تو زنگ زدن ديدن وبه اولين اژانسي كه زنگ زدن گفتن برا دو نفر جا داريم كه اخر همين ماه اعزام ميشن راضی

سريع زنگ زدم به دايي محسن (اخه دايي محسن زبون اونا خوب ميفهمه الهي من فداش شم) چون احتمال ميدادم كه اگه بگم اخر همين ماه قبول نكننخندونک

احتمالم درست از اب در اومد... مامان جون گفته بود كه خيلي هولكي ميشه من بايد كلي كار انجام بدم  ولي همون طور كه گفتم دايي محسن ديگه راضيشون كرده بود بوس

سريع مدارك رسونديم به اژانس هوايي تبريز پرواز وبعد از تكميل ثبت نام كه روز چهارشنبه بود قرار شد پنج شنبه وجمعه برن فرودگاه واسه كلاس اموزشيآرام

سي ام اذر ماه نودوسه ساعت ده شب تو فرودگاه واسه بدرقه مامان جون واقا جون رفته بوديم چقدر خوشحال بوديم محبت يكي از بيادماندنيترين لحظات زندگيمون بود خدا قسمت همه بكنه ايشالهآرام

دهم ابانماه ساعت ده شب فرودگاه بوديم دلمون خيلي واسشون تنگ شده بود ساعت يازده ديديمشون همه فاميل اونجا بودن بغل

مامان جون واقاجون عزيزم زيارتتون قبول حق ايشاله

ودر پايان اين خاطره دل انگيز چند تا عكس از محيا جون وسوغاتي هاش
 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)